آرمنته جن زده
رمنتهی جنزده در خانهای اسرارآمیز و قدیمی زندگی
میکند. عمه تبیِ بد اخلاق، گیر داده که این خانهی عزیز را بفروشد. آرمنته برای
جلوگیری از این کار، با زره تسخیر شدهای به نام سِر هوریس و روح پسر بچهای به نام
ادموند دست به یکی میکند و نقشهای ترسناک میکشد که اگر عملی شود...
ولد پانصدسالگی زره تسخیر شدهای به نام سرهوریس
نزدیک است و آرمنته و دوستش وندا میخواهند هدیهای به او بدهند. این دو، شمشیر
عتیقهای در زیرزمین خانهی تسخیر شده پیدا میکنند اما آب دریا دارد بالا میآید و
هر لحظه ممکن است آرمنته و وندا در زیرزمین آب گرفته گیر بیفتند.
همیشه وقتی چیزی در خانهی جنزده گم میشود، همهی
تقصیرها میافتد گردن آرمنته. حالا هم که گم شدن قورباغههای بری جادوگر افتاده
گردن او، چارهای ندارد جز آن که پیدایشان کند. البته حق بدهید که اصلا کار
سادهای نیست؛ مخصوصاً اگر قرار باشد آدم با دیوانهای به نام موریس پیر، کوسهای
خطرناک و تماشاگرانی پرتوقع سر و کار داشته باشد.
آرمنته شرط میبندد که یک گرگ انساننما در راهروهای
مخفی و تاریک خانهی جنزده مخفی شده است. از آن طرف، مکس کوچولو، از راه میرسد و
با رفتار گولزنندهاش دل همهی اهل خانهی جنزده را میبرد.
چند روز دیگر تولد آرمنته است و عمه تبی و عمو دراک
قرار است با پدر و مادر وندا بروند مسافرت، عمه امیلین هم که با آن کلاه خفن از راه
میرسد، اوضاع بدتر میشود. از طرفی دختر عمه ماتیلدا با خودش دو تا زلزله آورده:
دو روح نوجوان آتشپاره. حالا آرمنته باید نقشهای بکشد و همه را از شر این دو روح
خلاص کند.
نظرات شما عزیزان: